تفکرها گران قيمت ترين داشته هاي هنري انسانها هستند . در جامعه اي که تفکر را رايگان طلب مي کنند . فقر استوار است .زيرا ارزشها در آن جامعه بي ارزش شده است .
علي اصغر تاتار
tatar
فهرست طرحها و پروژه ها
: قبل از ديدن پروژه ها کلامي از فريدون مشيري
بي تو، مهتابشبي، باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم
در نهانخان? جانم، گل ياد تو، درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آمد كه شبي باهم از آن كوچه گذشتيم
پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم.
تو، همه راز جهان ريخته در چشم سياهت.
من همه، محو تماشاي نگاهت.
دوست عزير بعد از ديدن 5 پروژه طراحي و اجرا شما را به شعري از فريدون مشيري دعوت مي کنم
يادم آيد، تو به من گفتي:
ـ از اين عشق حذر كن!
لحظهاي چند بر اين آب نظر كن،
آب، آيين? عشق گذران است،
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است،
باش فردا، كه دلت با دگران است!
تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!
با تو گفتم: حذر از عشق!؟ – ندانم
سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!
روز اول، كه دل من به تمناي تو پر زد،
چون كبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدي، من نه رميدم، نه گسستم . . .
دوست عزير بعد از ديدن 10 پروژه طراحي و اجرا شما را به شعري از فريدون مشيري دعوت مي کنم
باز گفتم كه : تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!
اشكي از شاخه فرو ريخت
مرغ شب، نال? تلخي زد و بگريخت . . .
اشک در چشم تو لرزيد،
ماه بر عشق تو خنديد!
يادم آيد كه: دگر از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم.
نگسستم، نرميدم.
رفت در ظلمت غم، آن شب و شبهاي دگر هم،
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کُني ديگر از آن كوچه گذر هم . . .
بي تو، اما، به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!